مرتیکه

ساخت وبلاگ



دیروز غروب سوار تاکسی شدم، یک آقا هم جلو نشسته بود، یک ماشین جلوی ما داشت میپیچید و باعث شد کمی معطل شویم که این دیالوگ بین مسافر و راننده شکل گرفت:

راننده: زنیکه رانندگی بلد نیست.

مرد مسافر جلویی: زن نیست، مرده.

راننده: ئه مرده؟

من: آره مرتیکه رانندگی بلد نیست!

اینجا راننده و مسافر گیج و متعجب برگشتند من را نگاه کردند و من با اینکه میدانستم حرف زشتی زده ام اما از کار خودم راضی بودم :)


خدا به بزرگیت قسمت میدم 😔...
ما را در سایت خدا به بزرگیت قسمت میدم 😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5armanbahard بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 16:36